مثل یک تابلوی نیمه ی نفرین شده ای دست هر کس که به سوی تو بیاید، قلم است عشق را پس زدی ای دوست، ولی پیش خدا هر که از عشق مبرّا بشود، متهم است می روی، دور نرو، قبل پشیمان شدنت فکر برگشتن خود باش و زمانی که کم...
ناگهان باز دلم یاد تو افتاد شکست ...
یا گرمى یک بوسه به پیشانى من باش یا علت یک عمر پریشانى من باش با فاصله اى امن که آسیب نبینى بنشین و فقط شاهد ویرانى من باش هر بار که عاقل شده ام خیر ندیدم یک بار بیا و تو به نادانى من باش من جاى تو با...
لبت بر باد خواهد داد روزی دودمانم را