بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران کز سنگ ناله (گریه) خیزد روز وداع یاران هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد داند که سخت باشد قطع امیدواران با ساربان بگویید احوال آب چشمم تا بر شتر نبندد محمل به روز باران بگذاشتند ما را در دیده آب حسرت گریان...