هستی،به بودنت هست،
گفته از برای مادربزرگ خوبم؛
یاد خوبان،دیدگان خوش رنگ و رخشان،
چشم می شد محوشان،لحن گفتار گرم شان،
نشان داشتن از نشان،می دیدی لحظه را در چشمشان،
می شد گفت که دیدن،تنها نیستن یار دارن در نهان،
با دلی پاک چشم پاک،بودن تسلیم خاک،
در عبور دیدشان،نه...