هرصبح بیدار می شود می اندیشد به جاده های مه آلود بی آنکه پلکی بزند یا حرفی بزند غروب چشم می دوزد به امتداد جاده های مه آلود بی آنکه پلکی بزند یا حرفی بزند شب فرا می رسد و دوباره سر حسرت بر بالین می نهد طلسم انتظار مگر...