متن حسرت
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات حسرت
آخر این انصاف است،
که نبینم رویت.
و بمیرد قلبم،
در پی حسرت تکرار همان لبخندت.
بی تو یک شهر که نه،
کل جهانم خالیست.
بی تو و لبخند تو،
دنیام ندارد دلخوشی.
پاســـــــــــــــــــــــــورِ خیــــــــــــــال
خیال کردم دانستی که هستی
ولیکن دیر بود، مستی و راستی
تو پیکت را فرو بردی زمانی
که گفتم عاشقی! دل را تو بستی!
من از حکم بدم دل آمدم؛ امـــا
تو خشتت را خوب در دلم بستی
به پیک آخرم دل را بردیم
ندانستم دل از دلدار...
اگرچه می رَوَد از آسمان،ولی جلد است
دوباره بر می گردد کبوتر خورشید.
می کُشد یک روز
بوسه های باران
پنجره را
و......
طعم شیرین لبهای تو را نچشیدم تا به حال.
اما میدانم مزه ی جان میدهد، لبهایت.
ابرهای خسیس،
باران را دریغ میدارند؛
و در تکدّیِ کاسههای تفتیده،
در حسرتی نمناک،
هیچ نمیگذارند!
کاش میشد...
تپش قلب من و چشم سیاه تو،
به هم ربط نداشت.
باران
به خاکم می بارد
جز چند لانه استخوان پرنده
حرفی
برای روییدن ندارم
قــول دادی که بـیایی و بمانی پیش من
پس چه شد یار دل آزارم، دلم آزرده شد
تو چه دانی
که مرا خواهد کشت،
دست تو،
تا که بگیرد دستی...
چنان دلتنگی و تنها
کو مونس ؟ !
کو یارت ؟!
که عمری در پی اش خوانی
به صد آهنگ حیرانی
تو با گیتار و یک جاده
تو و این حال بی تابی
چه داری
در نهان ای دوست
که می خوانی بگو با من
چـه دورانیـسـت فریادا، که دیگر همـزبانی نیست
مــیـان کنـجِ تـنــهـایــی، نـگاهِ مـهـربـانــی نیست
چه دورانیست،غـم افزون و دل؛پرخون و دیده تر
که حتی، آشــنایان را ز غمخـواری نـشانی نیست
بـه طاقِ ابـرویِ جانان ، نـمـانـده طاقـتـی درجان
ولی با ایـن هـمه، در دیدگان؛اشــکِ روانی نیست
دلا! بـیـزارم از ایــن زنـدگانـی،...
شبی ماندهام بیصدا، بینفس
دلم خسته از رفتنت، بیقفس
نه دستی، نه آغوش، نه شانهای
فقط یاد تو مانده در هر نفس
پدر
نسخه ی پشتیبانی
بی پایان است
از حافظه پنهانی
پاک نمی شود ...
نفس من که بماند نفس خودکار گرفت
یا بیا یا که بمان این دل بیمار گرفت
کاش میدونست چشماش شده همه دنیام.
رفت بی آنکه بداند.
چشمانش در دلم جا مانده.
مگر به وقت مردنم.
بپره فکر چشمات از سرم