متن حسرت
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات حسرت
دستی بر رویِ سَرِ بی کسیِ کوچه بکش
پنجره؛
تابِ نگاهش شده بی تاب،
بیا.
تمام دلتنگی های من، تقصیر چشمان توست.
تو آرزوی این دل شکسته ای...
به تاوان کدامین گناه،
در سیه چشمان تو گم شد دلم.
تو آن صبحی
که آفتابش
روی بند لباس
تاب بازی می کند
برای من
همین یک شاخه ی آفتابگردان
کافی است ...
.
آدمها
میآیند
میروند
میرسند
ولی من،
نمیرسم که نمیرسم که نمیرسم!
خیابانهای کرج را
هر روز تمام میکنم
و این یعنی:
آوارهگی همیشه تمام شدنی نیست!
من در این شهر غرق شدهام
کوچهها گاهی به لطف
جسمم را به خانه میرسانند
و هربار
مادرم را پیرتر از بار قبل...
بی رحم تر از فاصله ها، خاطره هاس.
به تلخی میکند پاگیر با چشمان بس گیرا
چنین است عهد مهرویان شراب تلخ،شِکر گیرا
به انی میکشد لشکر , یمین مژگان یسار ابرو
به گرداگرد آن خندق زنخدان میکند گیرا
به گیسو صد کماندار و هدف چشمان رودرو
قراول دار فوج اش را نگاه سرد و بس گیرا
سپر...
اتش سیگارنگاهت سلاخ من است
نه از ردباور روینه تنم
نه ازمیان انگشتانم که حلقههای اوهام دودرا میلغزاند
ایمان وام میگیرم
نه ازلبان مونتانای چروک هوس ات
سرپیکوی شرافت میشود یقین
که هیچ مسیرش نیست به شاهراه همراهی
دیگربه فندک و چوب سیگارت شکنجه ام نکن
سوختیم از اضطراب عشقی که بهر ما تسکین نداشت
خاطرمان ملول گشت و جانمان گرفت و لب نگشودیم
مثلِ آفتابِ بهار، بر ستیغِ کوهی
یا که دشتِستانِ لاله یِ انبوهی
خوابِ ناز، تو چِشمِ بچه یِ آهویی
تُ کلامِت سِحر و تُ نِگات جادویی
کاش که روزی برسد، درد در این خانه نباشد
دلم تنگ شده واسه حرف زدنامون>>>>
دلتنگ که شدی
برای دو نفر چای بریز!
سهم خودت را بنوش..
و بگذار سهم من
به عادت همیشگی اش
از دهن بیفتد.
دگر نیست،
و این آغاز دلتنگیِ من است.
جان کلام ما همه اینجا مسافریم
دل خسته از این زندگی درد آوریم
دنیانگشت چون بمراد دلی سزاست
از خیر این جهان غم انگیز بگذریم
تو دیدی که: به قلبم درد، جاریست
همان دردی؛ که تب می کرد، جاریست
نخواندی حسّ پردردِ دلم را
هنوز آن التهاب سرد، جاریست
آسمان راز دلش را به کسی باز نگفت
شاید او تاب ندارد به تماشا ماندن
غم نبودنت بد به جانم ریشه زده.
مثل سابق پیشِ چشمانم نداری جایگاه...