پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
از این خیابونا هر وقت رد میشمدیوونه تر میشم بی حد و اندازه! باور کن، این روزا هر چی که میبینم فکر منو داره یاد تو میندازههر چی که میبینم فکر منو داره یاد تو میندازهانگار قدمام به این خیابونا وقتی که تو نیستی بدجوری وابسته ست! انقدر که با فکرت، قدم زدم اینجاحتی خیابونم از قدمام خسته ست! تو این پیاده رو؛ بینِ همین مردم با اشتباه اما ،خیلی تورو دیدم! این که چرا نیستی؟ من این سوالو از هرکس که میدیدم، صد بار پرسیدم! وقتی حوا...