متن غمگین عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات غمگین عاشقانه
گفتی که می آیی
چای زعفران دم کردم
با نیامدنت همه را نوشیدم
چه قهقهه های مستانه ای
و گریه های تلخی
مگردمنوش زعفران گریه هم دارد
نسرین شریفی
سُئل علىّ إبن أبىّ طالبْ عَلِیه السَّلامُ:
پرسیده شد کدام مصیبت است که تسلی ندارد ؟
فرمود: مرگ یار
وَاللَّهِ مُصِیبَةٌ لَاعَزَاءَ عَنْهَا وَ رَزِیَّةٌ لَا خَلَفَ لَهَا،
به خدا این مصیبتی است که تسلیت ندارد
و آنقدر جانسوز است که جبران ندارد
کتاب عاشقانه هاى على و زهرا سلام...
ملحفه سفید را روی جسد کشید
تا سه شمرد
یک ،..دو ،..سه.
ملحفه را برداشت جسد نبود
همه کف می زدند
چه شعبده بازی
چه حرکت عجیبی
ای کاش ای کاش من را هم غیب می کرد،
گم می کرد،
گم می شدم
می رفتم در اعماق تاریکی پنهان می...
أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ(عَلَیهِ السَّلام):
شَیئانِ لَو بَکَتِ الدِّماءَ عَلَیهِما عَینانِ
حَتّى تُؤذِنا بِذَهابِ
لَم تَبلُغَا المِعشارَ مِن حَقَّیهِما فَقدُ الشَّبابِ و فُرقَةُ الأَحبابِ
دو چیز است که اگر چشمان آدم اشک بریزد و خون ببارد تا سفید شود یک دهم آن ادا نخواهد شد
یکی از دست دادن جوانی
و...
آمدنت
قصه ی هواپیمای ربوده شده بود
در آسمان ابری خاطره ها
هرگز به مقصد نمی رسید
حتی با اسکورت چشم به راهی ام...
....
...فیروزه سمیعی
دیدن فرشته مرگ ، هر لحظه ارزوی چشمانم است
از ان زمان که اتش هجرانت ، نصیب و قسمت دلم شده است ...
هیچگاه نترسیدم چون تو در ذهن و قلبم همیشه و تا ابد ماندگاری...
اما غمگین بوده ام...
ولیکن ایمان دارم این دوری تمام میشود و هر دوی ما را خدا به هم باز می گرداند...
من دور از تو در آغوش سیل چشمانم، کنج حیاط دلتنگی، گم می شوم. اگر تو باز نگردی این انتظار خفته در سینه ام از تمام وجودم تنها تلی از خاکستر را باقی می گذارد. دیگر طاقت شنیدن طعنه ی اختران و فلک را ندارم که چرا زیر این آسمان،...
کاش یه شب ...
یهو از خواب بپرم ببینم تو کنارمی ...
بغلم کنی و بگی نترس نیست نترس
خواب دیدی ....من کنارتم .....
کاش .....🖤🥀
نشد تو در کنارم باشی و گُلی روی سینه ام و شد تو بالای سرم باشی و گلوله ای در سینه ام ؛ امان از دردی که مرا به جَنگ فرستاد.
من کُشته خاطر توام نه خاک وطن...
دوباره بی تو،
دوباره تمامِ کوچه هایِ پاییز را
تنها قدم زدم
می دانی؟
بی تو قدم زدن در کوچه هایِ پاییز
رنجی مضاعف است !
می گفت همدیگر را خواهیم دید
در حالی که هر دو یقین داشتیم
وداع آخر است
امّا اصرار داشتیم
دردهایمان را به هم تعارف کنیم
گفتیم به امید دیدار
و من به امید دیدار را
در حالی زمزمه می کردم
که یقین داشتم هرگز باز نخواهد...
چرا جوابم را نمی دهی؟!
چرا گوشی ات خاموش است؟!
اندوه مرا فرا گرفته،
اکانتم، خاموش است!
پروفایلم را نمی توانم تغییر بدهم!
حوصله تماشای هیچ پستی را ندارم!
همچون دیوانه ها با خودم حرف می زنم!
و دیگر مشغله ای جدید دارم،
هر صبح خود به خود،
با سردرد...
نگاه کُن غروب که می شود خاطرات...نبض مرا می گیرند تو زنده می شوی و من میمیرم...ای زیباترین حس دنیا حالا که دوری... خیال و شب و تنهایی و باران...کدام یک مالِ من است ...
یه جا علی ضیا میگه
کسی از رابطه خارج میشه که
نفر بعدیش رو روی نیمکت ذخیره ها نشونده باشه
و گرم کرده باشه...
ولی منی که از رابطه خارج شدم
اینو قبول ندارم
چون من همونی بودم که
رو نیمکت ذخیره ش نشونده بود
و وقتی متوجه این موضوع...
بگذار به دنبال واژه ایی بگردم که به گستره ی دلتنگی ام برای تو باشد.
از وقتی که رفتی، باورم کن که شبیه آینه ای
شکسته شدم که یک غم را چند غم نشان می دهم...
روحم درد می ڪند
وقتی وجودت رامیخواهم!
ونیستی
وقتی دلم هوای بودنت
را می کند و نیستی
وقتی حسرت شنیدن صدایت
را می خورم ونیستی...