شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
بوی خوش، سراسرِ کوچه باغ را گرفتمِهِ معطّر و ساکنبر فرازِ گندم زارگویی زمین، در هوای بهار آرمیده بودشفق به زیرِ ابرهاسرخ فام و آتشینبه درّه های تنگآنجا که گُل ها شکفته اندرَه کشیده بوددر بیشه ها، عشق جاری بود ونغمه های بلبلان طنین اندازمن در میان سپیدارها و افراهاایستاده، دل سپرده بودمبه آن خدایِ بهار ......