پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
یادگار من برای دختری که پایش را به این دنیا باز کردمجواهراتم نیست،یا لباس های از آب گذشته ...عوضش تا دلش بخواهد برایش دفتر شعر کنار گذاشتم و حرف های مادر و دختری...به وقت تجربه کردن هر چیزی کنارش هستم،پشت سرش...یک جوری مَردَم را جلویش در آغوش میگیرم که باور کند ابراز احساسات و آغوش و بوسه گناه کبیره نیست،معصیت نیست...یادش میدهم زن باشد،عاشق موهایش باشد و حواسش به نپریدن گوشه ناخونش،ولی باید حواسش باشد که زن بودن با مستقل بودن ه...