سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
به مرگ رو زدم ازدرد تا کمی دیگرتورا دوباره ببینم در عالمی دیگرقسم به این همه حرفی که در دلم ماندستمرا پس از تو نبودست محرمی دیگرمجال خشک شدن را ندارد این چشممغمی نرفته رسیدست ماتمی دیگررها نمی شوم از زجر،باز خواهم دیدپس از جهنمِ دنیا، جهنمی دیگررها نمی شوم افسوس طالعم این ستپس از تو باز گرفتار آدمی دیگربه مرگ رو زده ام بعد مردنم شایدتورا دوباره ببینم در عالمی دیگر علی قائدی...