سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
گیرم اصلا به نبودت دلِ من عادت کردتو بگو آخرِ شب خاطره ها را چه کنم؟...
قسم به مردن روحت، به قتل احساستبه تکه تکه شدن های قلب حساستقسم به آن زن شادی که قایمش کردیبه ترس فاحشگی از نگاه هر مردیبه هیس روی دهانت اگر چه فریادیبه افت و کم شدنت در سهام آزادیبه صیغه های موقت به فقر و ناچاری به گریه هات پس از سکس های اجباریبه آرزوی قشنگت درون رخت عروسبه عقد زوری و حجله ی پیرمرد عبوسبه شرم دختری ات که پس از بکارت ریختبه قطره قطره ی خونت که وقت عادت ریختبه حس مردن و کوتاه کردن موهاتبه دست خ...
بخدا قاضیِ این محکمه ها عادل نیستآنکه صدبار زده کشته مرا قاتل نیست؟غم وحسرت،نرسیدن،دلِ خون، هرچه که هستشک ندارم که فقط جنس تنم از گل نیستنیمه ی گم شده ام با دگری کامل شدمن بهم ریختم و تکه ای از پازل نیستحال من حال درختی ست که دیدست بهارشاخه هایش تبرند و خبر از حاصل نیستشده ام مثل نهنگی که شنید اقیانوسخسته از او شده و دور و برش ساحل نیستخیری از عشق نبیند چه به روزم آوردنه کمی دست نگهدار خدا، از دل نیسترمضان آمد...
به مرگ رو زدم ازدرد تا کمی دیگرتورا دوباره ببینم در عالمی دیگرقسم به این همه حرفی که در دلم ماندستمرا پس از تو نبودست محرمی دیگرمجال خشک شدن را ندارد این چشممغمی نرفته رسیدست ماتمی دیگررها نمی شوم از زجر،باز خواهم دیدپس از جهنمِ دنیا، جهنمی دیگررها نمی شوم افسوس طالعم این ستپس از تو باز گرفتار آدمی دیگربه مرگ رو زده ام بعد مردنم شایدتورا دوباره ببینم در عالمی دیگر علی قائدی...
برای درکم عزیزم،دچار باید بوددر انتظار کسی بی قرار باید بودمیان شهر مثل های باز و کفترهاپیاده باشی و او هم سوار باید بوددرون خلوتِ یک ایستگاه متروکهمدام منتظر یک قطار باید بودببند چشم و گمان کن پرنده ای هستی که جای باغ به دورت حصار باید بودمن از زمان رسیدن فقط دلم خون شدبرای معنیِ حالم انار باید بودشبیه بخت کلاغی که تا ابد تیره ستسیاه پوش غمی ماندگار باید بودچگونه حرف دلم را به تو بفهمانمبرای درکم عزیزم،دچار ...
شرمنده ام، ببخش جوانی،مرا ببخشاین غم نخواست تا تو بمانی،مرا ببخشآه ای درخت عمر،اگر چار فصل سالدرگیر برگ ریز خزانی،مرا ببخشای من، ای انکه حرف دلت را به گوش اوباشعر هم نشد برسانی،مرا ببخشای چشم اگر به پای دلم سال های سالخوابت نبرده از نگرانی،مرا ببخشباشعرهای ساده و غمگین من رفیققلبت اگر شکست زمانی ،مرا ببخشبه یاد باش بعد وفاتم به جای حمداز من دو بیت شعر بخوانی، مرا ببخشچیزی به جز عذاب ندیدی کنار منشرمنده سال ه...
تعداد روزهای بدون تو رفته راخط می کشد زمانه به دیوار صورتمعلی قائدی...