من کشورِ بی تو، خانه ی ارواحم، متروکه ای بدونِ در و بی پیکر مانند سرنوشتِ بیابانها، خشکیده تا نهایت خود یکسر من جام جم بی تو... بتکده هایم را درهم شکسته با تبرش دستی ویرانه، خسته، ریخته، پاشیده، این است حال بتکده بی آذر عرب گوشت های مرا خورده،...