سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
و آنگاه مردی کهاسیرِ حضور ذهنجایی در همین نزدیکیهاست!!آمدم، اما کسی را نیافتم که من را بیابد.آمدم که در نظر محیطِ پیرامون پیدا شوم اما گُم شدم.بعد از سفری طولانی از درونِ شرم خارج شدم تا بیایم و جلوه کنم اما کسی من را نمی دید. فرسودگی و انزوا هدیه ای از جانبِ شیطانِ دست پروده ی خویش بود که در طبق اخلاص ارائه شده بود.آمدم ولی چیزی برای کشف نیافتم، دنیای بیرون را ذلیل و کوچک همراه با مردمانی کوته بین، کوته فکر و زبان دراز و زیاده خو...
زن هاهمین موجودات عجیب و ناشناختهدرست همان لحظه که از تو دلگیرندو گرمای نگاهشان را از تو می دزدندتورا بیشتر از همیشه دوستت دارندبی آنکه به رویت بیاورند!بی آنکه بفهمی چقدرمحتاجند تا دلخوریهایشان رادر گرمای آغوش مردانه ات حل کنندو نگاهشان را به نگاهت گره بزنند ...اما تو چه میدانی چگونهقلب مملو از احساسشان درهم میشکنداگر بگذاری قهرشان طولانی شود ...!...