پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
من چگونه قصه گویم قصه از نامردمیها از عجایبها غریبی بی کسی آزردگیهامن چگویم از جوانی کودکی یا که از پستی بلندیاز زمانهای گذشته از همه آشفتگی هااز کدامین غصه گویم راز دل را با که گویمپس چه شد نیکی وخوبی آن همه مردانگی ها؟سررا بر کدام شانه گذارم تا نگردد آشکارا حال زارمگو کجا رفت آن همه مهمان نوازی آن همه دلدادگی ها؟دست در دستم ده رفیق روز دلتنگی تا دوباره باز یابیم مهربانی خرمی ها...