سودای سحر دارد مگر؟ روزگاران قصه های تازه تر دارد مگر ! با سپیداران حق تیغ و تبر دارد مگر ؟ کوچه های شهرک آلوده از رنگ و ریا اینهمه آدم نمای کور و کر دارد مگر ؟ اشکی از ماتم گرفته برکه های دیده را سینه اهل صفا را...