شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
نگفتیجانا به سر وعده و پیمان که بودیبا ناز و ادا سرو خرامان که بودییک دشت غزل می وزد از طرز نگاهتزیبائی آهوی بیابان که بودیآنشبکه خیالت سر همراهی ما داشتدردانه ترین گوهر پنهان که بودیای قرص تماشایی شب های دلاشوبمهمان سر نان و نمکدان که بودندر مجلس انسی که تمنای تو را داشتشیرین شکر چائی و قلیان که بودیگیرم که لبی می گزی از روی ندامتغارتگر جان و دل و ایمان که بودیای بخت پر از آینه و آب و طراوتدر حوصله قهوه ...