جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
خانه تنهاست!بسان دختری که تنهایی اشتا ابدیت جاری ستباران چند روزی ست باریده استو ستاره ها... از دید زمان پنهان مانده اند خیابان منتظر استو نگاهی که لابلای خورشیدثانیه ها را می شماردزندگی همچون آبی روان جاری ستحرف ها... در پشت نگاه ها بی شمار استو دوست دارد چیزی نگویدکاش... کسی زمان را با هم آشتی می دادو طغیان... ما را به گرد فراموشی می سپردباد طغیان می کندو قلمی که از نوشتن شکسته استو تقدیری که بلاتکلیف مانده...