سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
اینم از پاییزاینم از فصلِ رنگی رنگی های دلفریبِ خدا...فصلی که کلی دلیل داریم،برای غم انگیز گذروندنش اما ،اما نگاه میکنیم به آدمایی که کنارمونن ...آدمایی که دلشون به بودنِ ما گرمِ...اونایی که وقتی دلمون پاییز میشه،هرکاری میکنن تا بهار بشه ...پاییز هزار هزار بهونه ،برای غمگین بودن داره...اما تو بگرد یه راهی پیدا کن تا،پاییز رو عاشقِ خنده های از تهِ دلت کنیپناه خطیر...
سر بزنگاه اومدی ، درست به موقع ، درست لحظه ای که داشتم تو سکوتِ قلبم غرق میشدم و هیچ غریق نجاتی حتی نگاهی هم بهم نمینداخت ، بهترین زمانِ ممکن اومدی ، وقتی اومدی که چشمام از دردِ غم ، ازش خون میبارید ، قشنگ مثل بارون باریدی و تمومِ اشکامو تمومِ غم هامو ، تمومِ خاطراتِ تلخمو شستی و محوشون کردی ، دستاتو برای دوباره ایستادنم گرفتی جلو روم ، جلوی منی که از اعتماد تهی شده بودم ، جلوی منی که چشامو رو همه بسته بودم ، جلوی منی که تابِ هیچ اتفاقِ تازه ای ر...