پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
پنجره های شب یلداآه ای دل دیوانه هواخواه که هستیآشفته ویرانه ای از ماه که هستی در آن طرف از پنجره های شب یلداآوازه ی کاشانه ی گه گاه که هستی یک شهر پر از خاطره با جوهر اشکیصد گوهر دُردانه سر راه که هستی با هر نفس پاک تو گویا اثری هستدُردی کش فرزانه و آگاه که هستی از نای فلک زمزمه ساز تو جاریستآوای غریبانه و جانکاه که هستی پیچیده به هر شاخه تو بیم امیدینیلوفر گلخانه درگاه که هستی ای شاهد بی تابی شب های غمالو...