یکشنبه , ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
شوق دارم اندکی شوری آبو نگاهی پر خوابظاهراً هم شفافباطنا پر ز نقاب...
تا به جویبارانی برسم روی لپتو ببوسم آنرابرسم روی لبتو ببوسم آنراو بریزم آخرروی رویایی که شبها درخوابآنرا می دیدم...
ولی اما تو نمی ذاری هیچ پلک پلک می زنی...
می چکم روی دو چشمت از شوقشوق پرواز به اقیانوس چشمان نگار...