متن دلیا اسدی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلیا اسدی
شده ام جرعه ی آب
ولی اندر مهتاب
یاکه معشوقه سراب؟
تا به جویبارانی
برسم روی لپت
و ببوسم آنرا
برسم روی لبت
و ببوسم آنرا
و بریزم آخر
روی رویایی که شبها درخواب
آنرا می دیدم
ولی اما تو نمی ذاری هیچ
پلک پلک می زنی
و بازهم به نهایت رسیدن دفتر
تو را قسم به سلامت گذشتن از هر در
برو سفر به سلامت به هرکجای زمین
به هر کجا که رود آن دلی سر پایین
فروردین ۱۳۹۹
و نوش هر قدحی ؛ در تمام خانه ی مان
سلامت همه ی مردمان خانه ی مان
و شادی پسران از طفولیت تا مرگ
و رقص دخترکانت ؛ به هر ترانه و زنگ
زمان رقص تمام جوانه های زمین
قسم به لحظه ی آغاز هر بهار زمین
و نوش هر قدحی ؛ در تمام خانه ی مان
سلامت همه ی مردمان خانه ی مان
چه آسمان تمیزی ؛ وتکه پاره ی ابر
چه برگ دفتر خوش خطی از نبودن قبر
و چشمه های پر از آبی ؛ از قشنگی رنگ
و رنگ های پر از هر سروده های قشنگ
به رقص نور و به هر جشن قسم که خالق من
فروغی از خودش آورد ؛ که جاودانه شدم
به هرکه مرگ بشر را صحیح می داند
بگو که بعد تو زنده ام ؛ ولی فسانه شدم
تلق تلق نم باران زند به پشت من ؛ ای داد
ببین ؛ به نم باران هم ؛ چه بی جوانه شدم
و لحظه ای گذری عاجزانه می پرسم
جواب می دهد از قبل چه پیرترانه شدم
نگاه کن مرا ؛ که بدون تو افسانه شدم
هی
نگاه کن مرا ؛ که شبیه یک ترانه شدم
دیگر شعر نمی بافم ؛ حالا بهانه شده ام
برای لحظه ی تنهایی ؛ به اشک ؛ روانه شدم
ذره ای از تمام کیهانم
یا که کیهانیم خودم اینجا
تو اگر ، من همه شوم چه شوی
همه گر تو شوی ، من چه شوم
شاید این ما تمام کیهانیم
و تو هم جور دیگری از من