شهرِ من رقصِ کوچههایش را باز مییابد هیچ کجا، هیچ زمان، فریادِ زندگی بیجواب نمانده است...
هیچ کجا خانهی آدم نمیشود ، حرف از آغوشِ توست ...
اهل هیچ کجا نیستم! عاشقم و تنها اهل به تو فکر کردنم اهل دوست داشتن تو و این برای تمام من کافیست ...