سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادیبه غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی ز تو دارم این غمِ خوش، به جهان از این چه خوشترتو چه دادی ام که گویم که از آن به ام ندادی؟ چه خیال میتوان بست و کدام خواب نوشینبه از این در تماشا که به روی من گشادی تویی آنکه خیزد از وی همه خرمی و سبزینظر کدام سروی ؟ نفس کدام بادی؟ همه بوی آرزویی مگر از گل بهشتیهمه رنگی و نگاری ، مگر از بهار زادی؟ ز کدام ره رسیدی...