پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
مردی زیر درخت صنوبردراز کشیده و به خواب رفته استهمسرش می آمدبیمار و نزار گونهمرد برخواستبافه ای هیزم زیر بغل زدفرزندش را در آغوش کشید و همسرش را بوسیدو به سمت خانه پیش رفتنهیچ کس به او نخواهد گفت که چقدر زیباستو او هیچ وقت نخواسته بود زیبا باشدتنها عاشق بود....