چهارشنبه , ۱۴ آذر ۱۴۰۳
کولبر! با نفسش دست هایش را گرم می کرد.شروع کردم به عکس گرفتنگفت دستای من یخزده تو داری عکس میگیری؟ بیا کمکم کن.گفتم چشم.تا خواستم کمکش کنم خندید و گفت شوخی کردم.امروز تو کمکم کنی فردا و پس فردا کی کمکم کنه.عکس بگیر شاید صدای ما جایی برسه...