«دران زلال بیکران» (به محمدرضا شجریان) بخوان که از صدای تو سپیده سر برآورد وطن، زِ نو، جوان شود دمی دگر برآورد به روی نقشه وطن، صدات چون کند سفر کویر سبز گردد و سر از خزر برآورد برون زِ ترس و لرزها گذر کند ز مرزها بهار بیکرانهای به...
بهار مردمى ها دى شد... زمان مهربانى طى شد...