بی گمان آواز خواندن یاد بلبل می دهد آنکه دست گلفروشی چون تو یک گل می دهد موی بر ابرو کشیدی و چه زیبا می شود رود وقتی شانه اش را تکیه بر پل می دهد هرچه می آیم چرا آخر نمی بینم تورا یک نفر انگار دارد شهر را...
گاه می بینم که دارد تاری از گیسوی تو از میان مصرعی کوتاه بیرون می زند