جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
بهار در خزان..باز جوانه زدی بوسه بر چشمی عاشقانه زدیدر میانه راه لابلای هزار..برگ عاشقیآشیانه زدیبهار را گفتم..اینجا جنوب ست و خزان بار سفر بستهاینجا هزاران عاشقی از این جهان رستهاینجا بهار از نو سرود عشق می خوانداینجا زمین و آسمانش شوکران بسته...