بهار در خزان.. باز جوانه زدی بوسه بر چشمی عاشقانه زدی در میانه راه لابلای هزار.. برگ عاشقی آشیانه زدی بهار را گفتم.. اینجا جنوب ست و خزان بار سفر بسته اینجا هزاران عاشقی از این جهان رسته اینجا بهار از نو سرود عشق می خواند اینجا زمین و آسمانش...