شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
خودرو شاسیدر محضر وجدان سخن از آتیه گفتندتعلیم چه گویم؟ کمی از تزکیه گفتندهی نام حسن برده و هی صحبت اکبراز مادر صغری و هم از عالیه گفتنداز شوکت ایمان که پی لقمه نان رفتاز آتش و فردوس و سر غاشیه گفتندبودارتر از خودرو شاسی ته مجلساز عطسه ی وارونه بی انفیه گفتنددارو و دوا جای خودش داشته امااز معضل دود و دم هر نقلیه گفتنداز سرفه میانِ قفس تنگیِ سینهفحوای سخن از نفس و تهویه گفتندانگار کسی در پی احقاق حقی نیستا...