جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
من بى حوصله تر از آن هستمکه براى آدمِ رفته یِ زندگیَم،شب زنده داری و گریه کنم...اگر ارزشِ دلتنگى هایم را داشت،رد پاهایش در هیچ جاده ی رفتنىبه چشم نمى خورد!پس بى خیالِ نبودنش؛آستین هاى عقلم رابالاتر مى زنم،و فنجان آرامشم را پُر مى کنم...!...