یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
در کهکشانچه نیازی به واژگان؟!در بیکرانِ آبیِ این آسمانِ پاکجریانِ هم نوای مدارِ ستارگان منظومه های نور در بیکرانه هاعشقی نهانی و پُر رمز و راز رابر موجِ آرزوی فراموش گشته اتتقدیم می کندنوری سپید می دمد وبا نشانِ عشقآشفته خوابِ پُر از روزمرّه گیاز چهره ی ضمیرِ روشنِ تو می زداید ودل را ز رنج و دردتطهیر می کند...