جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
هر شب از اینترنت شب را خوش گفتم اماا الان خودم شب را خوش میگویم... ...عاشقی در زیر باران میرفت...گوش میداد به صدای قطره ها...او عاشق نبود!!او عاشق عاشق بود اما زخم خورده...عاشقی زخم خورده در زیر باران میرفت...گوش میداد به صدای خنده هاااا...خنده های عشقش که در گوشش بود...آری متن کمی بهتر شد حال که این رامینویسم شایدم اشکی کنار چشمم باشداما غرور همیشه دردسر داشت.....بجاای شب بخیر گفتن متن غمگین عاشقانه نوشتم ببخشیدد ...