شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
من از میانِ سنگ هم، جوانه خواهم زد ..و از ورایِ سقوط؛ من ؛طلوع خواهم کرد هزار دفعه هم اگر زمین بخورم هزار دفعه قوی تر، شروع خواهم کرد .....
خداجان!!!!عطر پرتقال می گیرد نفسماز تو ڪه می گویمنارنجی می شود دنیایمتو را ڪه میخوانمو تو بڪرترین منظره ایمثل درخت پرتقالیڪه در پاییز به بار نشسته باشد!پر از عشقپر از دوستت دارم...جانان!!!دستهایمبرای نوشتن از توو قلبمبرای عاشقانه گفتن برای توهر روز می تپدتو آغازگر تمام عاشقانه های منی.... ممنون ڪه هستی خدا...