در دل شب چو یوشیج به خلوتش بنگرید زخم زبان زمانه، دلش ز جا برکنید گفتند شعر نو که چه سود دارد، بگو! این گل بینشان راچرا کسی نرویید؟ چون گل درون صحرای خارزار وجود هر واژهاش به طعنه، ز هر دهان بشنود اما سکوت او چو نسیم صبح دمید...