من فرارمیکنم از فکردن به تو
مثل ردکردن آهنگی که خیلی دوستش دارم... خیلی
نویسنده عطیه چک نژادیان...
به قفل بیهوده خشم می ورزی باورکن درهای همه زندان ها ازدرون بازمیشود
نویسنده عطیه چک نژادیان...
غریبه آشنا،مراقب من باش،
از من فقط تو مانده ای!
نویسنده عطیه چک نژادیان...
خیلی دلتنگت شده ام
اما نمی دانم
خیلی را چگونه بنویسم
که خیلی خوانده شود …
نویسنده عطیه چک نژادیان...
تو ممنوع الخروجی از مرز های قلبم...!!نویسنده عطیه چک نژادیان...
وگریستم به یاد تمام رویاهایی که تا میخواستم نوازششان کنم پژمردند...
نویسنده عطیه چک نژادیان...
چه تلخ است به قصد پرواز، سقوط را تجربه کردن
نویسنده عطیه چک نژادیان...
او تند خو نبود آنها از سمت شکسته اش به او نزدیک میشدند
نویسنده عطیه چک نژادیان...