پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
اسم رمزناگهان خورده زمین زلزله و غوغا شدو سپس خرمنی از آتش و خون برپا شدتیر بی وقفه به دیواره سنگر می خوردزیر خورشید منور شب واویلا شدگرچه خمپاره به زخم بدنش می باریدانفجاری شد و هر قطعه از آن صدتا شدخاکریزی که همآوای شب حادثه بودبا شن و خاک و هوای نفسش یکجا شدخون غیرت قفس سینه او را طی کردمرغ طوفانی خوش بال و پر دریا شدبعد از آنی که به دامان شقایق پیوستکوله بارش پر از آوازه ی یا زهرا شداسم رمزیکه شب حمله ب...