مدامت میرَوم از هوش ،به دیدار دو گیسویت چوبرق چشم، جهیدن از، فریب چشم جادویت پس از چندین شکیبایی به پژواکین چشمانت ز شمع دیده افروزم ، دومشکین طاق ابرویت سواد لوح هوشیاری ،من از استاد ،آن دارم که جان سرمشق بنویسند، ز لوح خال هندویت تو گر خواهی که...