شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
مثل غزل پخته ی سعدی ست نگاهتهر بار مرورش بکنم باز قشنگ است ......
باچتر می روم که نسوزم از آتششباران که نیست بارشِ داغی دمادم است...
یک مرده درد زخم را حس میکند؟... نه!!دیگر مرا هر چه برنجانی مهم نیست...
من بی تو پریشان و تو انگار نه انگار......
با حال آن روزم میان خاطرات توباران نمیبارید اگر یک ذره وجدان داشت...