من می توانم سرنوشت خود را کنترل کنم، ولی تقدیر از کنترلم خارج است. سرنوشت به این معنی است که فرصت هایی برای به راست یا چپ پیچیدن وجود دارد، ولی تقدیر خیابانی یک طرفه است. من اعتقاد دارم که همۀ ما انتخاب هایی داریم که سرنوشت خود را رقم...
من تنها به یک چیز اعتقاد دارم: قدرت ارادۀ انسان.
تنها تاثیرگذاری واقعی روی من، خود من بوده ام.
بی سوادان قرن بیست و یکم کسانی نخواهند بود که نمی توانند بخوانند و بنویسند، بلکه کسانی خواهند بود که نمی دانند چگونه یاد بگیرند.
بهتر است به خاطر چیزی که هستی مورد تنفر باشی، نه اینکه به خاطر چیزی که نیستی مورد تحسین باشی.
حسادت، انسان ها را کور می کند و باعث می شود نتوانند به درستی فکر کنند.
هیچ وقت اندازۀ چک حقوقت را با اندازۀ استعدادت اشتباه نگیر.
چه فکر کنی که می توانی، یا چه فکر کنی که نمی توانی، در هر صورت فکرت درست است.
من می توانم همه چیز را جایگزین کنم، ولی هرگز نمی توانم زن و فرزندانم را جایگزین کنم.
مطمئن نیستم که هنوز بزرگ شده باشم.
من از باهوش بودن متنفرم.
تا پایان دنیا، همه چراها پاسخ داده خواهند شد، ولی اکنون تو فقط می توانی بپرسی!
بگو که من باهوش هستم، بگو که من مهربان هستم، بگو که من با استعداد هستم، بگو که من جذاب هستم، بگو که من حساس، باوقار، و عاقل هستم، بگو که من کامل هستم... ولی حقیقت را به من بگو.
گاهی وقتها باید دروغ بگویی تا حقیقت را پیدا کنی
مرگ احتمالا بهترین اختراع زندگی است چرا که عامل تغییر است. مرگ کهنه ها را دور می ریزد تا جا برای تازه ها باز شود.
هر فکری که بکنی، تبدیل به همان خواهی شد.
تروریسم هیچ ملیت یا مذهبی ندارد.
پادشاهان متولد نمی شوند؛ آنها از طریق توهم ساختگی به وجود می آیند.
همه انسان ها به سه گروه تقسیم می شوند: کسانی که غیر قابل حرکت هستند، کسانی که قابل حرکت هستند، و کسانی که حرکت می کنند.
من از مرگ نمی ترسم، ولی عجله ای هم برای مردن ندارم.
اگر چیزهای زیادی را طلب کنی، چیزهای زیاد به نظر خیلی کم خواهد رسید.
سفر کردن، زندگی کردن است.
اگر مردم فقط بخاطر اینکه از مجازات می ترسند رفتار خوب داشته باشد و امید به دریافت پاداش داشته باشند، پس ما مردمی بیچاره هستیم.
کارکرد درست انسان ها زندگی کردن است، نه وجود داشتن. من روزهای خود را هدر نخواهم داد تا آنها را طولانی کنم. من از زمان خود استفاده خواهم کرد.