متن مرگ
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات مرگ
تو به من
واژه ی دوستت دارمی
بدهکار هستی
که مُرد
پشت پرچین خیال تو
خوشحالی سال هاست که مرده است از آن زمان که کاخ آرزوها بر سرش ویران شد...
نگران نباش دوست من
از اینکه به آغوش مرگ رفت وتو تنها مانده ای
ویا به نوعی دیگر تنهایت گذاشته و ترکت کرده است
وتو هیچ نمیدانی
سرنوشت برایت چه نگاشته بود
به گمانم زمان با تو بودن به همان مقدار، تقدیر بوده است.
روزی که برای گرفتن کارت اهدای عضو اقدام کردم، روزی معمولی نبود. شاید برای دیگران تنها یک امضا، یک کارت کوچک، یک تصمیم ساده به نظر بیاید، اما برای من لحظهای بود که بیش از همیشه به زندگی، به مرگ، و به معنای بودن فکر کردم. همیشه از خودم میپرسیدم:...
دل به دریا زدم وخون غزل پارو شد
چه شود حک بشود مطلع او بر کفنم
پدربزرگ عزیزم با رفتنت؛
ساز زندگیمان غم انگیز و تکراری شده،
تبسم از رویِ لبهایمان رَخت بربست و دلخوشی هایمان خاکستر شد،
غم رفتنت،اندوه را به قلب هایمان روانه کرده،
بعد از تو جهان سازِ ناسازگاری برداشته و زندگی را به کاممان تلخ و دشوار کرده است...
روحت شاد 🖤
با تشویقهای گاه و بیگاه مردم
غمهایت فراموش نمیشوند خرگوش!
نه رها میشوی
نه میمیری
سعی کن
زندگی کنی
از کلاهی به کلاه دیگر
این جهان
یک سیرک مضحک است...
میان ماندن و رفتن،بهارِ عمرِ من طی شد
نمی خواهم مردد باشم از این بیشتر،کافیست.
نیامد خم به ابرویم ز خنجر های بیگانه
ولی تا پای مرگ رفتم به لطف آشنایانم
[بە یاد سامی شورش]*
بخواب عزیزم!
زمین یکپارچه یخ زده
باد خوابیده
رود کفش هایش را کنده
و شب از سرما می لرزد.
بخواب عزیزم!
در این شهر،
فقط مرگ بیدار است...
----------
* از شاعران معاصر کُرد
شعر: گوران مریوانی
ترجمه: زانا کوردستانی
اکنون می خواهم کمی بیشتر بخوابم، نام آن را ابدیت بگذارید.»
نامه خودکشی نویسنده لهستانی، ابوت ۱۸۸۲📜>
گاهی به مرگ فکر می کنم. به اینکه زندگی چقدر کوتاهه، به لحظه هایی که تموم می شن و جا می مونن. نمی دونم خوبه یا بده، ولی حس می کنم یه جور یادآوریه. انگار مرگ بهم میگه: «هی، یادت نره زندگی کنی، یادت نره به آدمایی که دوست داری...
گُلی
میانِ مین ها روییده است
اما
جایی برای اُمیدواری نیست
جز
پا نهادن بر گُل
جای ادامه نیست برای امید
همیشه
پای یک «مرگ» در میان است
«آرمان پرناک»
ای پرشنگ* نازنین گریه نکن!
من خوب آگاهم که گریه درد آدمی ست
گریه ذوب شدن درون است
گریه تازه شدن زخم است
از این رو گریه نکن!
زیرا تو که گریه می کنی
آسمان می گرید، زمین می گرید
رودخانه، دریا، کوه، طوفان همه خواهند گریست
شعر، برگ، باران،...
[عشق]
عشق و کودک همچون یکدیگرند،
لبریز از شیرینی و گریه!
عشق و زندگی همچون یکدیگرند،
ناگاه می آیند و به ناگاه می روند!
عشق و مرگ همچون یکدیگرند،
این خرقه ی حیات در برت می کند و
آن پیرهن کفن برایت می دوزد!
عشق و خدا همچون یکدیگرند،
نه...
همچون خاشاکی در باد
روزی مرگ،
می آید و به نزد عزیزانم، می بَرَدم
مُبدل به قاب عکسی می شوم و خاطره ای
و در چشمانِ عده ای هم اشک تمساح!
فقط و فقط
در چشم انتظاری های یک زن،
برای همیشه، گودو* می شوم!.
----------
* اشاره ای به...
زیباترین آغوش، آغوش ما بود!
ولی افسوس که زندگی،
آن پیرمرد خرفتی شد
که کنترل تلویزیون را از بچه هایش می ستاند
و شبکه را از موسیقی خوش آوا
به شبکه خبر پر از مرگ و نیستی می انداخت.
شعر: سارا پشتیوان
ترجمه: زانا کوردستانی