بنویسید بنویسید دلی تنگ گرفتارش بود بنویسید سری منگ هوادارش بود بیش از این حرف ندارم ولی فاش کنید حرفی از آینه و سنگ سر دارش بود آفتابی که سحر بوی اجابت می داد عصر یک جمعه بیرنگ پرستارش بود بین اشعار بجامانده تصویر و خیال باز هم با غزل...