شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
جنایت پیشه روئید ه استبه دور گردنم کارمو عشقی پوک و پوسیده است-طناب کهنه دارم-بُریدَش نعره ی باد وتنم از چوبه افتاد وتبسم بود و جلاد ونگاه قدردان وارمکشید از قلب من تیر وسر و پا لمس و درگیر وحواس خمسه آژیر وهجوم دود سیگارمدرون سینه ام دودی!و عشقی سرفه آلودیکه تو ذات الریه بودیاَلا سینوهه! بیمارمیقینانه ترین باوربه واقع عشق، حتی درظواهر نقش یک خواهرشدی مسئول آزارمسویدای دل آهن!زنی همواره در من ز...