مَن شاعری در شعر مَدفونم سُر خورده ام در عُمق افکارم سینوس و جَبر و احتمالم را زخمی نمودم پایِ اشعارم وقتی دَهانم شعرهایم شُد جُغرافیا، تاریخ را سایید ساعت به سمت دَرد رو کَرد و در اِنزوایی توله اش زایید از صُبح تا شب جُفت بازی ها با مصرعی...