خواب دیدم که به طوفانِ خطر میرفتم،
در میانِ شبِ سردِ ستم میرفتم.
هر طرف سدِّ سیاهیست، ولی با ایمان،
با دلی شعلهور از شوق، حرم میرفتم.
دستها مانعِ راهم، نَفَس از سینه گسَست،
لیک با نامِ تو، تا صُبح، قدم میرفتم.
پرچمِ سبزِ تو در بادِ دعا میرقصید،
من...