پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
تاراج ..بسمه تعالیدست باید شست روزی از سر و سامانِ خودخرج کمتر کن برای زینتِ ایوانِ خودساده لوحی که برایش شهوت انگیز ست خوابخصم را بیدار می سازد به قصدِ جانِ خوداز تغافل گُل زند بر رخنه ی زندانِ خویشآن که می کوشد به تعمیرِ تنِ ویرانِ خودمی کند گنجینه ی گوهر ، حریمِ سینه راهر که پا را می کشد چون کوه ، در دامانِ خودباغِ طاووس ست عالم در نگاهِ آینهدر شگفتم همچنان از دیده ی حیرانِ خودصِدق پیش آور که با صدقِ ...
به صدق گفته ام هر دل گواه است که دل ها را به سوی دوست راه استبه هر سو رو نمایی دوست آن سوست جز او را گر ببینی اشتباه است...