شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
شب نخفتم تا تماشایت کنمای عسل چشمانِ من صبحت به خیر...
عسل چشم نگام کن شیرینه نگاهتعسل چشم چه بر دل میشینه نگاهت...
عسل بانو، هنوزم پیش ماییاگرچه دست تو، تو دست من نیستهنوز هم با توأم تا آخرین شعرنگو وقتی واسه عاشق شدن نیستحالا هر جا که هستی باورم کنبدون با یاد تو تنها ترینمهنوزم زیر رگبار ترانه، کنار خاطرات تو میشینم...عسل بانو، عسل گیسو، عسل چشم،منو یاد خودم بنداز دوبارهبذار از ابر سنگین نگاهمبازم بارون دلتنگی بباره...تو رفتی بی من امّا من دوبارهدارم از تو برای تو می خونمسکوت لحظه های تلخ رو بشکنن...