یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
تازه رسیده از سفر کربلا سرتبین تن تو فاصله افتاده تا سرتبا پهلوی شکسته و با صورت کبودکنج تنور کوفه کشانده مرا سرتپیشانی ات شکسته و موهات کم شدهخاکستر تنور چه کرده است با سرت؟رگ های گردنت چقدر نامرتب استای جان من چگونه جدا شد مگر سرت؟این جای سنگ نیست، گمان می کنم حسینافتاده است زیر سم اسب ها سرت...باید کمی گلاب بیارم بشویمتخاکی شده است از ستم بی حیا سرتچشمان تو همیشه به دنبال زینب استتا اربعین اگر برود هر کجا سرتشاعر:...
عیب از ماست که هرصُبح نمی بینیمتانچشم بیمار شده تار شدن هم دارد...! ...
گر رفت عاشورا ولیکن اربعین هستما از صفر مثل محرم خیر دیدیم...
تا می شود ز چشمه ی توحید جو گرفتاز دست هر کسی که نباید سبو گرفتتو آبی و به آب تو را احتیاج نیستپس این فرات بود که با تو وضو گرفتکوچک نشد مقام تو ،نه! تازه کربلابا آبروی ریخته ات آبرو گرفتشرم زیاد تو همه را سمت تو کشیداین آفتاب بود که با ماه خو گرفتدیگر برای اهل بهشت آرزو شدیوقتی عمود ازسر تو آرزو گرفتخیلی گران تمام شد این آب خواستنیک مشک از قبیله ی ما یک عمو گرفتاز آن به بعد بود صداها ضعیف شدازآن به بعد بود ک...