شعر مذهبی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر مذهبی
ز نامت آسمان در شور و آواز، زهرا
دل هر عاشقی با تو همراز، زهرا
قلم، بیدست و پا افتد به وصفت،
کلام از گفتن وصف تو عاجز، یا زهرا
تو در آیینهٔ تطهیر، آیینیترین نوری
که راه هستی در پناه تو ماندگاری، زهرا
نه تنها مادر آیینهداران بهشتی
که...
غزل پیر غلامان امام حسین
وزن: مفعول، فاعلات، مفعول، فاعِلُن
ما بر آن عهد که بستیم ، وفا دار شدیم
سینه زن غرقِ غم و محنتِ دلدار شدیم
دل سپردیم به مولا (ارباب ) همگی پیر شدیم
بس که خون شد جگرِ ما ، زغمش زار شدیم
دلِ ما سوخت...
وقتی پدر خسته میآمد سمت خانه
وقتی که شاکی بود از دست زمانه
وقتی به دستش بار سنگین داشت، مادر ـ
یک "یا علی" میگفت از دل ، عاشقانه
عطر خوش نامت که میپیچید در باد
در سجده میافتاد گل هم بی بهانه
دست پر از مهرت همیشه بر سرم...
روزی از دست کریم تو خورد زائر تو
همهی عمر سر سفرهی تو مهمان است
پرنده ی دل من آسمان نمیخواهد
به جز حریم تو هیچ آشیان نمیخواهد
اگر چه سوخت پرش زیر آفتاب حرم
به غیر گنبد تو سایبان نمی خواهد
عرش در ماتم تو دیده ی گریان دارد
فرش در بزم غمت حال پریشان دارد
گرچه بی شمع و چراغ است مزارت آقا
تربتت جاذبه ی عالم. امکان. دارد
امروز خدا به آسمان اختر داد
بر اهل زمین فاطمه ای دیگر داد
شد شش جهت عرش مصفا ، که خدا
بر قبله ی هفتم از کرم دختر داد
از همان روز ازل ذکر تو شد درمانم
بر سر کوی تو سرگشته و سرگردانم
سبز شد خاک کویری من از شوق حرم
می وزد رایحه ی عشق تو در بستانم
در دلم حسرت گندمشدنی بوده و هست
دانهام منتظر معجزهی بارانم
تا کبوتر شدنم راه زیادیست هنوز
هرکجا هم...
(ضامن آهو)
این همایون بارگه که قبلهی دلهاستی
مرقد سلطان هشتم، زادهی موساستی
ضامن آهو امام هشتم آن شمس شموس
کز علوّ عزتش، این بارگه برپاستی
خاک درگاهش بُوَد بر اهل دل کُحلِ بصر
بارگاهش قطعهای از جنة المأواستی
موسیِ عِمران ز انوارش گزد لب از عجب
کز شرف، انوَر...
(یا ثامن الحجج)
وقتی که دل، به بند شما مبتلا شود
از بند هرچه هست به دنیا، رها شود
یا ثامن الحجج، نظری کن به چاکرت
کافتاده است بلکه به لطف تو پا شود
آقا گِره فتاده به کارم اگر، چه غم ؟
وقتی که هر گِره به نگاه تو...
ساعت دقیقا هشت با باران رسیدم
قطره به قطره آسمانت را دویدم
مثل کبوترهات گشتم دور گنبد
خورشید را هم خادم صحن تو دیدم
تا کم شود. بار گناه از،روی دوشم
از چشم های خویش منت میکشیدم
لبریز ، از عطر حرم شد جانمازم
در سجده ام طعم اجابت را...
بار دیگر. رحمت حق بر زمین اعجاز،شد
فاطمه آمد دوباره علت این راز شد
اوست دریای ولا را گوهر صدق و صفا
زینت آرای پدر گنجینه ی حجب و حیا
عصمت وکنزحیا را در جهان منظومه اوست
نور در نور است بانو فاطمه معصومه اوست
عالمه چون فاطمه سرچشمه علم...
(اَللّٰهْمّ عَجـّـِـل لِوَلٖیّکَ الْفـَــرَج)
« بهــــار »
اندک اندک، آمده از ره ، بهار
تا کند دشت و دمن را گلعذار
میزند شانه به گیسوی چمن
با نشاط و خرّمی، دست بهار
ابر رحمت میچکد بر بام شهر
میشود جاری دوباره جویبار
غنچهها گل میکند بار دگر
میشود خرّم بساط...
«اَللّٰهْمَّ عَجّلْ لِوَلٖیِکَ الْفَرَج»
(لایق دیدار)
کاش، این جمعه مرا لایق دیدار کنی
دیده در دیدهی این عبد گنهکار کنی
ای طبیب دل من، کاش بیایی و دمی
نظری بر دل این خستهی بیمار کنی
بکشی دست نوازش به سرم تا که مرا
از گرانخوابِ پُر از دلهره، بیدار کنی...
ماه ترین ماه زمین آمده ست
گوهری از عرش برین آمده ست
آیتی از لطف خدا ، مجتبی
سوره ی صبر و نبأ و والضحا
شاه شده بر همه عالم، حسن
نادعلیاً علیاً یا حسن!
شاخه طوبا ثمری داده است
یاس نبی گل پسری زاده است
آمده منظومه ی مولا...
رمضاט آمـבے בر عیـב یا ربنا بگو
عیـב نوروزم בر رمضاט شـב بهشت یا ربنا بگو
سـ؋ـرـہ ے ا؋ـطار בر عیـב باز شـב و نشستیم בر محـ؋ـل خوباט یا ربنا بگو
عیـב نوروز با رمضاט בست בر בست آمـב یا ربنا بگو
خـבامهماט نوازست و בر خانـہ اش باز است...
بس نکو اَست این؛ اگر باشد، هم آواییِ ما:
«رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ» نسلِ خوب و، باخدا!
من دعا دارم به پایان، قلبتان، گلشن شود؛
چشمتان، با مهرِ فرزندانِ مَه، روشن شود...
برشی از یک مثنوی تعلیمی_تمثیلی
ولای مرتضی حبل المتین است
امیر و مقتدا روی زمین است
حساب شیعیان در روز محشر
به دستان امیرالمومنین است
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
در سینه اگر مهر علی را داریم
باید که دل از غیر علی برداریم
در مکتب او واهمه از مردن نیست
شاگرد کلاس میثم تماریم
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
در منقبت حضرت جوادالائمه (علیه السلام)
(مظهر جود)
نشسته ام که به نظم سخن، زنم قلمی
چکامه ای که بوَد وصفِ شاه ِ محتشمی
محمّدی که تقی هست و هست مظهر جود
چنان که گنج دهد ؛ گر طلب کنی دِرمی
ز نسل شاه خراسان رضا بوَد که عیان
بوَد...
(وفات حضرت اُم ّالبنین(س) تسلیت باد)
حضرت اُمّ البنین از بس که با احساس بود
با یتیمان علی ، در مادری حساس بود
این مقامش بس که او در بین نسوان جهان
مادر سقاى دشت کربلا ، عباس بود
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1381
جبرئیل آن روز تا غار حِرا پرواز کرد
گرم دیدار محمد ، عشق را آغاز کرد
ای محمد! ای صفات سبز تو وصف خدا
آه... ای آیینه در آیینه ذات کبریا
یک به یک از او بخوان از آن خدایی که یکی ست
آن خدایی که همه عالم به لطفش...