شعر مذهبی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر مذهبی
خلقی ز کرامات شما میگویند
تسبیح تو را ارض وسما میگویند
ای دادرس روز قیامت زهرا
از لطف تو در روز جزا می گویند
زهرایی و مهمان تو روح الامین بود
شان نزولت قدر وطاها یا و سین بود
زهرایی و نور دو چشمان محمد
همتای تو تنها امیر المومنین بود
از سفره فاطمه نمک گیر شدیم
با نوکری اهل ولا پیر شدیم
هر چند که روسیاه هستیم اما
دلبسته به زیبایی تقدیر شدیم
پیرمردی دید جوانی گفت در صحنِ دعا،
سواد نیست مرا، بخوان زِ دل آن نوا.
جوان به شوقِ رضا، نامِ اولیا میبرد،
تا رسید از لبِ او نامِ حجّتِ خدا.
گفت با سوز: «بگو، میشناسیش ای پیر؟»
گفت: «بیگمان، که بود آینهی نور و صفا.»
گفت: «پس، نام ببر، با...
«السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ»
(زهرای اطهر)
وقتی به دست ظالمان در داشت میسوخت
در پشتِ در، زهرای اطهر داشت میسوخت
«محسن»، عزیز فاطمه (س) سبط پیمبر (ص)
از ضربِ در، در بطن مادر داشت میسوخت
فضّه، چو شد آگاه، از زخمی جگرسوز
بر پهلوی زهرا به بستر، داشت میسوخت...
قارعه به تکاثر عصر همزه فکر می کند
به فیل و قریش و ماعونه فکر می کند
جاری نمـوده کـوثـرش بـر اهـل معرفت
جز کافرون به نصر نمونه فکر می کند
قارعه،به تکاثـر عصر همزه وفا نکرد
به فیل و قریش و ماعونه وفا نکرد
گرچه من کوثری به نام #زهرا دارم
چرا کافرون به نصر نمونه وفا نکرد؟
چشمی به راه مانده که چراسقّا نیامد است
امید ترکخوردهست و دریا نیامد
یک کاروانِ داغ، به صحرا رها شده
طفلی میان خاک، چشم براه نیامد
لبهام خشک و دل پر از آتش، ولی هنوز
یک جرعه از فرات، به مولا نیامد
با دستِ بینگاه، چه آورد بادِ غم؟
سایۀ...
ای وصالت چارهٔ دردِ دلِ حیرانِ ما،
صبحِ امید از افق خیزد زِ چشمانِ ما،
ماه و خورشید از تو گیرند امید روشنی
بیتو تاریک است جان و دیده و ایمانِ ما،
هر شب از شوقِ تو غمگینم، چو اشک در بادِ هجر
بویِ وصل آید زِ ذکرِ عاشقانِ ما...
«اَلسَّلامُ عَلَیکَ یٰا ثارَاللّٰهِ وَابنَ ثارِه»
(سرهای نینوایی)
بخوان بخوان، که قلم کردہ شِکوهها را سر
بهروی صفحهی دل، رفته چون به یغما سر
قلم به سینه ی کاغذ چو بید میلرزد
که از کجا بنویسد؟ ز دست؟ پا؟ یا ـ سر؟
بلی، ز سر بنویسد، ولی چگونه سری؟
از...
«زبانحال حضرت زینب کبری (س) خطاب به رأس برادر»
(یا ثارالله)
بر سرِ نیزه، برادر ، بهخدا جای تو نیست
گرچه صوتی ز روی نیزه چو آوای تو نیست
جای تو عرش برین است نه بر روی زمین
خاک تیره، بهخدا لایق مأوای تو نیست
پسر حیدری و سبط پیمبر...
میدانم که میآیی زِ مغربِ آسمان،
پرچم به کف، به کعبه دهی تکیه بر جهان.
شمشیر عدالـت به کف، ظلم میکشی،
پر میشود از مهربـانی همه زمان.
مکه شود آشیان حکومتت
تا گلفشاند کوچه به کوچه، هر بوستان.
حقبا تو خیزد، یار وفادارت،
تا طنین گیرد نام محمد در جهان....
از قارعـه تکاثر عصر همزه ای می بینم
ابزار فیل و قریش ماعونه ای می بینم
جاری نمـوده کوثـری از دریـــای معرفت
جز کافرون مـن نصر تـازه ای می بینم
از قارعه شنو تکاثر عصر همزه ات را
ابزار فیل و قریش هم ماعونه ات را
جاری نموده کوثری از دریای معرفت
دیدند کافرون همه نصر حسنه ات را
الحمد بقرآن و به عمران و نسآءاش
الـمائـــده تــا نعمت اعــراف بلنـــــدش
انفـــال و غنائـــم همـه اسباب کمالند
از توبه گرفت یونس من راه نجاتش
(السلام علیک یا ثارالله وابن ثاره)
«وداع سرخ»
صوت قرآن شد بلند اینبار، روی نیزهها
تا که خلقی را کند بیدار، روی نیزهها
آسمان در خون نشست آندم که پیش چشم او
رفت رأس خسرو احرار روی نیزهها
میدهد با خون خود پیغامی از آزادگی
میکند بر گوشها تکرار، روی...
(السَّلامُ عَلیکِ یا أُمُّ المَصائِبِ یا زَینَب)
«اگر زینب نبود»
کربلا در خود رها میشد اگر زینب نبود
ظهر عاشورا فنا میشد اگر زینب نبود
پرچم اسلام میافتاد بر روی زمین
پرچم ظالم بپا میشد اگر زینب نبود؟
محو میشد ماجرای عاشقان کربلا
عشق بی قدر و بها میشد اگر...
(یــا رضــیع نیــنوا)
به روی دسـت بـابـا جــا گرفتی
سرـی بــالاتــر از سـرهــا گرفتی
گلویت شد هـدف با تیـر نامرد
به جنـت رفتـی و مــأوا گرفتی.
اُمیدِ کاروان
میانِ خیمهها آتش به جان بود
ولی زینب امیدِ کاروان بود
صدایِ خطبه اش در شام پیچید
که طوفان در دلِ کاخِ گران بود
میان دشمنان، چون کوه، محکم
تمامِ وسعتِ نامش، اذان بود
به گردِ جاهلان، شب ریخت اما
در آن شب، شعلهیِ او جاودان بود
چه...
یکی، آمد نوای حق سرود و، رفت
خدای خویش را زیبا ستود و، رفت
اگر چه، مرگِ سرخش غم به جانها داد
به شادی، سوی حق، رویش نمود و، رفت
السلام علیک یا ابا عبدالله
جهان ز خون شهیدان غمگین شده است
بیا که وعدهٔ ظهور،بیصبر شده است
به صبر، تیغِ سحر برنیامد از نیام
زمین ز ظلم صهیون خون جگر شده است
بیا منتقم خون زراه پاک فاطمه
که زمین به چنگال صهیون نجس شده است
مدینه ز آتش صهیون باز جگر سوز است...
رسول حق،
چو دستانت برافراخت،
بنای مهربانی،
در جهان ساخت...
فرارسیدن خجسته عید غدیر خم،
بر ولایتمدارانِ علی منش،
فرخنده باد!
ز نامت آسمان در شور و آواز، زهرا
دل هر عاشقی با تو همراز، زهرا
قلم، بیدست و پا افتد به وصفت،
کلام از گفتن وصف تو عاجز، یا زهرا
تو در آیینهٔ تطهیر، آیینیترین نوری
که راه هستی در پناه تو ماندگاری، زهرا
نه تنها مادر آیینهداران بهشتی
که...