تازه رسیده از سفر کربلا سرت بین تن تو فاصله افتاده تا سرت با پهلوی شکسته و با صورت کبود کنج تنور کوفه کشانده مرا سرت پیشانی ات شکسته و موهات کم شده خاکستر تنور چه کرده است با سرت؟ رگ های گردنت چقدر نامرتب است ای جان من چگونه...
با پهلوی شکسته تو کوچه دوید و فقط یک کلمه تکرار می کرد: علی مو کجا بردین؟!(: نغمه اردشیری