یک سبدگل هدیه ای برآن دل پر می فرستم اندرون قایقی برروی دریایی پرازدر ناگهان اشکی فروریزد زچشمی روی گونه می خوردسر عکس یارم نقش بسته روی دریا گشته پیدا... بهاالدین داودپور. بامداد